نه ماهگی و کنار اومدن با گرمای خرداد!
سلام نازنینم
پریماه جونم دیروز یه چند لحظه ای ازت غفلت کردم، صدای قلوپ قلوپ کردن آب شنیدم . دیدم رفتی کنار میز عسلی و استکان آب رو برداشتی و داری با چه سرعتی آب می خوری چقدر تشنه بودی ها آخرش هم ریختی روی روروئک و تو این دریاچه مصنوعی شروع کردی به شالاپ شلوپ کردن
یه کمی دیر رسیدم برای گرفتن عکس! استکان رو با دو تا دستات گرفتی و از روی اون میز برداشتی و کشوندی روی روروئک و یه کمی کجش کردی تا راحت بتونی آب بخوری
این هم عکسهات در حال بازی با بخارهای دستگاه بخور سرد
پریماهم
خیلی دختر خوبی هستی عزیزم. هر روز که می گذره بیشتر و بیشتر اسمت بهت میاد . واقعا که عین ماه می مونی. وقتی می نشونمت تا ناهارت رو بخوری انقدر متانت داری که اصلا روی پیش بندت غذا نمی ریزه و خیلی بانمک لقمه رو تا آخرش می جوی اگه یه تیکه کوچولو کنار لبت بریزه خودت با انگشتای کوچولوت اونو برمی داری
تازگی ها بای بای کردن رو یاد گرفتی با هر کی می خوای خداحافظی کنی دست راست نازنینت رو میاری بالا و تکون تکون می دی
وقتی رو پاهات می ایستونمت و از پشت سرت کمرت رو می گیرم و تا می گم 1-2-3-4 شروع می کنی این پا و اون پا کردن . کلا به هر نوع صدای ریتمیکی حساسی و شروع می کنی به رقصیدن حتی صدای اذان مسجد
لثه هات به خاطر دندون های بالایی خیلی داره اذیت می شه اما جیک نمی زنی! از اولش هم گریه تو کارت نبود! دیدم با چه حرصی هر چیزی گیر میاری برای آروم کردن لثه هات محکم گاز می زنی! اما هیچی بروز نمی دی! از بس خانومی
نازنینم ازت به خاطر تمام مهری که به من می دی ممنونم.
این شلوارک و هم خودم دوختم تا با اون بلوز سفید نازی که مامان جون برات خریده و من خیلی دوستش دارم ست کنم. ( تعریف نباشه تو خوشتیپی هم به مامان رفتی هم به بابا هرچی می پوشی بهت میاد )