اولین خواب، بدون کمک مامان و بابا
پریماه خوشگلم،
امشب برای اولین بار خودت بدون نیاز به من و بابا به خواب رفتی. این یه موفقیت بزرگه به نظر من
داستان اولین خواب خودساخته دختری:
بابا امروز سر کار نرفت تا به من تو خونه تکونی کمک کنه. از قضا، خاله فاطمه هم چند تا کار کامپیوتری داشت که فقط از عهده من بر می اومد! که باید همین امروز و امشب انجامش می دادم. خلاصه به خاله قول دادم شب که پریماه خوابید انجامش میدم. من هم شما رو خوابوندم و بابایی رفت بخوابه که یهو نمی دونم خورد به چی؟ که شما از خواب پریدی به بابا گفتم دستت درد نکنه شما برو بخواب من هم بیخیال ورجه وورجه شما شدم و به روی خودم نیاوردم که بیداری دیدم زول زدی به نور صفحه مونیتور. خنده ام گرفته بود اما به کارم ادامه دادم . بعد چند دقیقه دیدم دیگه وول نمی خوری نگاه کردم دیدم خوابیدی
خوب بخوابی عسلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی