پریماه آرزومندیپریماه آرزومندی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

پریماه آرزومندی

خلاصه هشت ماهگی

1392/3/6 0:58
نویسنده : سمانه
538 بازدید
اشتراک گذاری

پریماه جونم. عاشق روروئکی عزیزم. وقتی سوارش می شی سریع به هر جایی که بخوای می رسی.

ای شاپرک خانومقلب برای خونه مامان جون دیگه گلدونی باقی نذاشتی! با چه سرعتی خودتی می رسونی به گلدون و شروع می کنی به چیدن گلها لبخند


وقتی این عروسک روشن می شه و شروع می کنه به خوندن و تکون دادن سرش، تو هم با یه رقص ناز همراهیش می کنه . درجا می ایستی و تمام بدنت رو به چپ و راست تکون میدی نیشخند همینطوری که تو عکس معلومه با دستات روروئک رو نگه می داری و...

قرتیِ مامان مژه


یه روز قبل عزیمت پرنیان جون و بابا و مامانیش به مکه، رفتیم خونه اشون برای خداحافظی. شما هم سوار ماشین پرنیان شدی و فرمون ماشین رو مورد عنایت دندونهات قرار دادی. راستی دومین دندونت هم دو سه روزی هست که در اومده . مبارکه ماچ

روزی هم که برگشتن، (چهارشنبه 1 خرداد 92) صبح زود ساعت 5 از خواب بیدارت کردم و ظرف 5 دقیقه آماده ات کردم و رفیتم فرودگاه استقبال از حاج پرنیان خانوم. عینک

همون روز یه سری به چشمه علی هم زدیم 


 اینجا هم باباجون داره پاهاتو به آب میزنه. انقدر آب سرده که سریع پاتو جمع می کنی. نیشخند

یکی از همین روزها، صبح زود از خواب بیدار شدم و گفتم تا این جیگیلی خانوم خوابه برم یه دوش بگیرم. وقتی برگشتم با همچین صحنه ای مواجه شدم ، نمی دونی چه ذوقی کردم فدای اون خنده ات بشم .

این عکس هم همین امروز ازت گرفتم عزیزم در هشت ماه و سه روزگی 

این لباس بادی که به تنته خودم برات دوختم.
تو هشت ماهگی دیگه خیلی راحت می شینی و غذاتو می خوری . خرما و آب هویج و کته با ماهیچه و ماست رو خیلی دوست داری. 
هیچ علاقه ای هم به سینه خیز و چهار دست و پا رفتن نداری . نمی دونم چرا سوال  ولی با روروئک مثل حرفه ای ها رفتار می کنی. وقتی دستت به چیزی نمی رسه انقدر روروئک رو چپ و راست می کنی تا بالاخره بهش دست پیدا می کنی. دیشب هم دیدم خیلی بامزه داری دنده عقب حرکت می کنی. یه بار هم که رفتم تو اتاق دیدم با سرعت خودت رو رسوندی به در اتاق و خم شدی تا منو ببینی ماچ ای فدای اون نگاهت بشم من. 

داشتم یه مطلب راجع به مهارت های کودک هشت ماهه می خوندم . کم مونده بود شاخ در بیارم چون دقیقا با رفتارهای پریماه همخونی داشت:

هشت ماهگی

از این سن كودك در مقابل غریبه ها احساس نگرانی و ترس خواهد كرد. حدود یك ماه بعد اگر كودك را در اتاق تنها بگذارید دچار ترس و نگرانی جدایی از مادر خواهد شد .اوج این ترس و نگرانی از جدایی ، معمولاً در حدود 15 ماهگی است و پس از آن ، این نگرانی كاهش خواهد یافت . از هشت ماهگی رفتار كودك انعطاف پذیر می شود و برای اولین بار می خواهد كه اسباب بازی هایش را با دیگران شریك شود. این سن زمان مناسبی است كه او را با كتاب آشنا كنید و برایش كتاب بخوانید . از كتاب هایی با تصاویر بزرگ و رنگی استفاده كنید .

در هشت ماهگی كودك شما قادر خواهد بود :

1- درحالت خوابیده به شكم غلت بزند وحول محور بدنش بچرخد .

2- در حالت خوابیده به پشت ، سرش را بلند كند .

3- كلمات چند بخشی را بیان كند .

4- اشیاء خیلی كوچك را با انگشتانش  بگیرد .

5- سرش را به سمت صداهای آشنا برگرداند . در این سن می توانید به بررسی و آزمایش شنوایی كودك بپردازید ، به این ترتیب كه پشت سر كودك ایستاده و صدای جغجغه در آورید و ببینید كودك سر خود را بر می گرداند یا نه .

.............

خیلی جالب بود . دقیقا دیروز بود که رفتم تراس لباس هاشو پهن کنم. از جلوی چشماش رد شدم رفتم آشپزخونه لباسها رو از لباس شویی در بیارم یه کمی بغض کرد . بعد که رفتم تو اتاق تا برم تراس. زد زیر گریه. دلم براش سوخت پس دخملی من دچار ترس و نگرانی جدایی از مادر شده بود... ناراحت 

یا اینکه عاشق این مورد شماره دو هستم که سرش رو بلند می کنه خیلی بامزه میشه ماچ زمان گرفتم تقریبا یه دقیقه سرش رو به زور به همون حالت نگه می داره بغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

الهام
4 خرداد 92 16:20
سلام سمانه جون

خوبي؟

قربونش برم،چه شيطون شده!!

سمانه جون عروسمو نندازي تو آب!ببين كاراشونو!!

آفرين

من هميشه از اين بچه هاي چيز به هم بريزخوشم ميومده!!

آفرين ادامه بده...














مرسی


الهام
4 خرداد 92 16:21
آپم......... بدو.......... تو راه نيوفتي...!!
الهام
5 خرداد 92 11:36
Salut cher

Vous avez un message

Privé!!!




ne vous inquiétez pas chère amie

مامان شايان و پرنيا
6 خرداد 92 0:54
ني ني كپلچه جوووونم

آفرين به ماماني هنرمندت


مرسی
چه گل پسر و ناز دختری دارین شما
الهام
6 خرداد 92 15:22
Avez-vous l'appréciez?
Un message Khsvsymv été lu?
J'avais oublié Khsvsysh!
Qshngmv baiser




oui mon amie j'ai lu ton message prive et j'ai compris pourquois tu as quite Chat
سارا
7 خرداد 92 20:56
سلام دخترت چه خوردنی شده من که قسمت نشده ببینمش ولی هر چندوقت یکبار میام عکسهاشو می بینم کلی ذوق میکنم خدا حفظتون کنه و همیشه شاد باشید

ممنون نظر لطفتونه. تشریف بیارید منزلمون خوشحال می شیم
خاله نگار
8 خرداد 92 17:32
سلام عشق خاله فدای اون خندهات که از ته دله بشم از دانشگاه که برگشتم با اون ذوقی که کردی همه ی خستگیم در اومد نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود دوست داشتنی
مامان طهورا عسلی
9 خرداد 92 15:41
ماشالله به این دخملی ماشالله به این مامانی.


الهام
10 خرداد 92 22:49
سلام عزیزم!!! خوبید؟؟ یه بازی وبلاگی هست بد نیست!تو وبلاگم سوالاش هست جالبه اگه خواستی جواب بدی!!!
مامان طهورا عسلی
11 خرداد 92 0:21
چرااااااااا دیگه نیستی؟؟؟؟؟؟/


هرشب میام ولی................

والا منم هر شب همین ساعت ها میام تو همش آفی
سارا دوست خاله فاطمه
12 خرداد 92 20:22
سلام سمانه خانم جون خوبید؟پریماه جون خوبه؟من عاشق این نگاهاشم.ببوسش پریماه جون رو.

سلام سارا خانوم مرسی از لطفتون.