به دست گرفتن اشیا- کادوی عمه ها
دختر گلم. دیشب بغل بابایی نشسته بودی، قابلمه های سیسمونیت هم روی میز بود (یه لابراتوار راه انداخته بودم که شیشه شیر و شیردوش رو تو آب جوش ضد عفونی کنم و یه کم شیر بریزم ببینم شما با شیشه شیر کنار میای یا نه؟ که نه! یه فیلم بامزه از این مدل شیر خوردنت گرفتم آخر خنده ) خلاصه... من تو آشپزخونه بودم و بابایی داشت تلویزیون نگاه می کرد که یه دفعه دید قابلمه داره رو میز حرکت می کنه دقیق که نگاه کرد دید شما دسته قابلمه رو گرفتی و داری تکونش میدی
البته دو سه روز پیش که روی پای خاله نگار نشسته بودی. خاله چندتا شکلات و آبنبات رو دستش مقابل شما می گیره ببینه عکس العملت چیه. فقط بهشون نگاه می کنی. خاله آروم یکی از دستهات رو به شکلاتها نزدیک می کنه . شما که می بینی چیز ترسناکی نیست اون یکی دستت رو میاری که شکلاتها رو برداری
میدونی چرا می خواستم شیشه شیر رو امتحان کردم؟ داستان داره دخملی. جمعه که رفته بودیم خونه مامان بابایی، عمه ها می خواستن برن خرید عید به من هم گفتن بیا بریم. من هم گفتم نمیشه پریماه رو تنها گذاشت بنابراین با خودمون بردیمت گفتیم ما میریم خرید شما تو ماشین میشینی تا برگردیم . اما هنوز یه کم نگذشته بود که تلفن زدن گفتن زود بیا پریماه داره گریه می کنه. هم دلت برام تنگ شده بود هم گرسنه ات بود هم گرمت بود خلاصه تا رسیدم و گریه ات رو دیدم انقدر خودم رو سرزنش کردم. شما هم یه کم شیر می خوردی یه کم نق می زدی یه کم گریه می کردی دوباره شیر می خوردی ... الی آخر. گفتم شیشه شیر رو امتحان کنم شاید تو موقعیت های فورس ماژور اینطوری به درد بخوره.
راستی جفت عمه ها کادو برای شما لباس عید خریدن .این دو تا سارافون خوشگل رو. دستشون درد نکنه.