واکسن چهار ماهگی
پریماه خانوم! دیروز با مامان جون رفتیم خانه بهداشت برای پایش رشد و واکسن چهار ماهگی شما.
قربونت برم من، که وقتی داشتم رو تخت، لباس سرهمی ات رو در می آوردم تا برای واکسن آماده ات کنم داشتی به عروسک های اونجا نگاه می کردی و دلت بازی می خواست که ناگهان بهیار سوزن آمپول رو تو لپ پای چپت فرو کرد. اول متوجه نشدی ولی وقتی سوزن رو درآورد. صدای گریه ات بلند شد و داشت نفست میرفت، زودی بغلت کردم تا یادت بره بعد هم قطره فلج اطفال بهت دادن. انقدر خانوم بودی که گریه ات کلا یه دقیقه بیشتر طول نکشید.
این عکست رو ببین!
وقتی برگشتیم خونه شروع کردی به بازی با کلیدهات که تازگی ها خیلی دوستشون داری. انگار نه انگار که واکسن زدی. کلا گریه و زاری الکی ملکی تو مرامت نیست عزیزم
قد و وزن و اندازه دور سرت هم که خدا رو شکر افتاده رو منحنی و داره پیش میره. ان شاالله خدا همیشه حفظت کنه.