پریماه آرزومندیپریماه آرزومندی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

پریماه آرزومندی

تاب سواری

1391/11/14 11:37
نویسنده : سمانه
417 بازدید
اشتراک گذاری

پریماه خوشگلم، دیروز سرهمی که مامانم برای شما بافته بود رو تنت کردم و رفتیم خونه مامان بابایی. عمه از بالای پله ها که شما رو دید خیلی از تیپت خوشش اومده بود و هیجان زده شد، تو رو از دست من گرفت و با ذوق و شوق و سر و صدا رفت تو پذیرایی پیش باباجون ( فکر کنم اصلا من و حمیدرضا رو ندیدتعجب) شما که توی راه، آروم بودی و یک ساعت و نیم ترافیک رو تحمل کرده بودی اوه مثل اینکه از این کار عمه خوشت نیومد چون حسابی زدی زیر گریه. بعد گریه ات تبدیل شد به بغض و نق زدن و داستان یه ربعی طول کشید. یه کم خوابیدی و وقتی بیدار شدی کلی سرحال شده بودی، عمه برای جبران مافات، تاب سیسمونی علیرضا رو برات نصب کرد و کلی باهم بازی کردین دخملی لبخند

چه ابرویی میندازه بالا برای من ابرو

پینوشت: تو یه پست دیگه عکس لباس دستبافت مامان هنرمندم رو برات میذارم عزیزمچشمک خدا شانس بده. جفت مامان بزرگها برای شما سنگ تموم میذارن. دست هر دوشون درد نکنهلبخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان امیرحسین
14 بهمن 91 18:28
سلام گلی خانم خوشگله
هرجا رفتی آدما برات یه کم غریبه بودن همین کارو بکن!
حساب کار باید بیاد دستشون دیگه؟!
بعدشم این طور نگاه نکن،چشماتو می خورما؟!!!

عاشق اون بغضشم که وقتی بغل یکی دیگه است زول میزنه تو چشمام و تو دلش خدا خدا می کنه که از بغل غریبه ها بگیرمش و خودم بغلش کنم
خاله نگار
15 بهمن 91 19:42
سلام بازم یه کار عجیب برای پریماه

لابد کلی به این تاب نگاه کرده

ما که بچه بودیم از این خبرا نبود تک نوه نبودیم که 8 نوه بودیم حوصله مونو نداشتن که

آره بابا. بچه ام هیچوقت بی گدار به آب نمیزنه. (البته چون یه کمی ترسو تشریف داره ) اول کلی بررسی اش کرد از بالا تا پایین بعد باهاش کنار اومد و یه وری لم داد روش