پریماه آرزومندیپریماه آرزومندی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

پریماه آرزومندی

گذشت

1391/10/7 19:10
نویسنده : سمانه
313 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی یه نوزاد شیرخواره معصوم تو خونه داشته باشی انگار خدا تو زندگیت و لحظه هات پر رنگتر شده. وقتی با تمام بی زبانی و بی دفاعی از تو چیزی می خواد, تو فقط چند لحظه ای دیرتر نیازش رو رفع می کنی؛ گریه نیازش به گریه ای از سر ناراحتی و عدم رضایت از شما تبدیل میشه. وقتی تو این حال به سراغش می ری و شروع می کنی با بغل کردن و نوازش از دلش در بیاری و بعد نیازش رو رفع کنی، گریه اش تبدیل میشه به چیزی شبیه بغض و آروم آروم این بغضش هم کم میشه و به طرزی ناباورانه می بینی که چند لحظه بعد داره تو صورتت لبخند خداگونه می زنه.
کاش ما بزرگترها که به اصطلاح عاقل شدیم و بالغ، از بچه ها، بخشش رو یاد بگیریم. یاد بگیریم که میشه با یه گذشت، خیلی سریع لحظه های تلخ رو به لحظه های شیرین تبدیل کرد. کاش ...

خدایا تو را شکر که در لحظه لحظه زندگیم جاری هستی، همین و بس ...



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

خاله فاطمه
5 دی 91 10:22
الهی!!!
قربونت برم خاله جون، چرا بغض کردی فدات بشم

بالاخره لباسهات داره اندازه ات میشه ها
سمانه قدی ازش مینداختی، میدیم چطوری شده


چشم
خاله فاطمه
5 دی 91 10:25
ای وای! من چرا خنگم میاد!؟ تو پست قبلی عکس کامل لباسش هست این فسقلی مگه واسه آدم حواس میذاره
مامان مریم
5 دی 91 10:26
قربون اون بغضش برم من...الهی ... فریماه جون خیلی نازه خدا براتون حفظش کنه..


مرسی از لطفتون. وبلاگ دختر ناز شما رو هم دیدم. خدا مهتاب کوچولو رو برای شما حفظ کنه ان شاالله.
الهه مامان پرنیان
5 دی 91 11:22
سلام "مرداب" به "رود" گفت چه کردی که زلال شدی ؟ گفت "گذشتم"
خاله نگار
5 دی 91 18:03
از دست توووووووووووو

الهی من بیمیرم که تو اونجوری گریه نکنی


سمانه قدر پریماه و بدون به قول خودت از این بچه ها نیست که الکی گریه کنه پس حتما خیلی گرسنه بوده



این طور به نظر میاد


پریماه کجایی من دلم تنگ شده از 5 شنبه ندیدمت

راه باز جاده دراز. نمی دونم چرا هر کی دلش برای پریماه تنگ میشه انتظار داره این فینگیلی بیاد ببینتش. والا به خدا...

الان مثلا من ناراحتم. متوجه شدی؟
خاله نگار
6 دی 91 17:41
چه قدر واضح ناراحت میشی