تماشای تلویزیون
دختر نازم. چند وقته چشم از صفحه تلویزیون بر نمی داره. مخصوصا اگه اون برنامه رنگی رنگی و شاد باشه مثل برنامه عمو پورنگ. خیلی هم دوست داره بغل خاله نگار بشینه و برنامه تماشا کنه
تازه، وقت مشخص هم نداره . کارتون گیر نیاره میشینه با مامان و بابا سریال شبانه نگاه می کنه.
عاشق تماشای کلیپ "به به چه روز خوبی" هم هست
دست عمه جون درد نکنه که این کارتون رو به شما داد. موقع تماشای اون حتی یه پلک هم نمی زنی عزیزم هر از چندگاهی هم ذوق می کنی و می خندی عشقم
اینم شعرش:
کلاغه میگه غارغار ظهر شده وقت ناهار
گنجیشکه میگه جیک جیک پلو بخوریم با ته دیگ
مامانی ناهار چی داریم کوفته نخودچی داریم
یادم رفته یه چیزی مامان کجاست رومیزی؟
همونی که خونه خونه است خودت میگی چهارخونه است
مامانی ناهار دیر نشه بابا که میاد گشنشه
حالا کشو رو میگردم سفره رو پیدا کردم
سفره توری توری کاسه های بلوری
مامانی ناهار خورشته؟ سیب زمینیش درشته؟
بشقابها رو میارم رو میز ناهار میذارم
سه تا قاشق با چنگال صف کشیدند جه خوشحال
مامانی فسنجون داریم باز کشک بادمجون داریم
ماستو میارم الان آب میذارم با لیوان
سماق پاش و نمکدون گل میذارم تو گلدون
مامانی ناهار کتلته وای ماکارونی یا املته
خیار سبز و کاهو با سرکه یا آبلیمو
کلم و هویج فرنگی یه سالاد رنگی رنگی
مامانی کمک نمیخوای؟ فلفل نمک نمیخوای؟
مامانی میگه بفرما عدس پلو با خرما
مامان جونم همیشه غذاش خوشمزه میشه
خوب میخورم تپل شم مثل یه دسته گل شم
بابام میگه نوش جان خسته نباشه مامان